محيط زيست مقدم بر توسعه گردشگري
اگر اخبار گردشگري را پيگيري ميکنيد، احتمالاً شنيدهايد که همين دو سه هفته پيش مسئولان تايلند، جزيره مشهور تاچاي را تا مدت زمان نامشخصي به روي گردشگران بستند. احتمالاً ميدانيد تايلند يکي از گردشگرپذيرترين کشورهاي دنياست و سال گذشته ميزبان بيش از ۳۰ ميليون گردشگر بوده است، ۳۰ ميليون نفري که طبق اعلام مسئولان تايلندي نزديک به صد هزار نفر هم از هموطنان ما بودند. براي کشوري که گردشگري حدود ۱۰ درصد از توليد ناخالص ملياش را به خود اختصاص داده، بستن يکي از استراتژيکترين اماکن توريستي چه معنايي دارد؟ آيا تايلنديها ديوانه شدهاند؟ آيا در وانفساي رقابت ميليمتري کشورها براي جذب گردشگر، به سرشان زده و دارند تيشه به ريشه خودشان ميزنند؟ نه! کمي صبر کنيد، من به شما ميگويم.
جزيرهاي که ذکرش رفت، در بين تايلند رفتهها و تورگردانان وطني به جزيره تاچاي معروف است، در پارک ملي معروف و جهاني «سيملان» در جنوب غربي تايلند واقع شده و سالانه پذيراي انبوه گردشگران خصوصا از کشور چين است. سواحل شن سفيد و صخرههاي مرجاني زيبا، اين جزيره را به يکي از محبوبترين جزاير براي مسافران تايلند بدل کرده و درصد بالايي از تورها و گردشگران انفرادي، بازديد و اقامت در اين جزيره را در برنامه سفر خود به تايلند ميگنجانند. موضوع اين است که حجم بالايي گردشگر باعث تهديد جدي منابع طبيعي و محيط زيست اين جزيره شده و حالا مسئولان ميگويند پيش از اينکه خسارات غيرقابل جبران شود، براي احياي محيط زيست جزيره و دريا، بايد جزيره روي مسافران بسته شود.
پيش از اين هم خبرهاي مشابهي از انسداد دسترسي گردشگران به برخي مناطق روستايي خاص در کشورهاي ديگر از قبيل ژاپن هم منتشر شده بود. واقعيت اين است که در اين نوع برخورد کشورهاي پيشتاز گردشگري، درسهاي زيادي براي آموختن هست. کشورهايي که کوچکترين تصميمها را با چرتکه سود و زيان ميگيرند، گاهي اينچنين حاضر ميشوند دور منابع درآمدي هنگفت را خط قرمز بکشند. آنها البته منطق روشني دارند، کمي بيشتر از نوک بيني را ميبينند و بيشتر از حجم درآمد به پايداري آن فکر ميکنند. ولي ما با اين زيرساختهاي نيمبند و صنعت نيمهجان گردشگري، با منابعمان چه ميکنيم؟ چند روستا و شهر و جاذبه گردشگري مثال بزنم که از ازدياد غيرمنطقي گردشگر رنج ميبرد؟ اوضاع کلاردشت نسبت به ده سال پيش چقدر فرق کرده؟ خيابانها و جنگلهاي محدوده اين شهر، پس از هربار تعطيلات چه وضعي پيدا ميکند؟ جاده چالوس چطور؟ جادهاي که روزگاري يکي از زيباترين جادههاي جهان بود، حالا با اين حجم فزاينده زبالههاي غيرقابل جمعآوري در درهها و تپهها چه ريخت و قيافهاي پيدا کرده؟ همين پرسشها درباره ماسوله، ابيانه، ميمند، کوهستانهاي اطراف تهران مثل درکه و دربند و خيلي جاهاي ديگر کشور هم صادق است.
حرف اين نيست که ما هم بياييم و ورود گردشگران را به اين اماکن ممنوع کنيم – که البته براي برخي از آنها و در برخي مقاطع زماني، شايد اين کار هم ضرورت داشته باشد ـ اولويتسنجي حرف درستي است که هم بايد در نگاه مردم و هم در نگاه متوليان گردشگري باشد. براي توسعه پايدار گردشگري بايد بپذيريم حفظ محيطزيست بر افزايش مقطعي درآمدهاي گردشگري ارجح است. توسعه گردشگري اگر بر مدار تخريب محيطزيست بچرخد، يک روز بالاخره به بنبست ميرسد. روزي که نه چيز جذابي براي گردشگران باقيمانده، نه مجالي براي احياي محيط زيستي که آسيبها به آن معمولا غيرقابل جبران است.