يک جاذبه گردشگري ناشناخته که بادها از آفريقا آوردند
نبرد «اهل هوا» با «بادها»
مراسم «زار» را رسانهها به گردشگران معرفي کردند؛ کارشناسان هم آن را در رديف «گردشگري موسيقي» قرار دادند. مراسمي که توسط اهل «هوا» آن را برگزار ميکنند. اهل هوا افراد مبتلا به «بادها» هستند که در مراسم زار شفا يافتهاند و جزو اهل هوا شدهاند.
بادي که جغرافيايي از خوزستان، بوشهر، هرمزگان تا سيستان و بلوچستان را درمينوردد و در هر مرز استاني يک «نام» مييابد اما اين هوهوي بادهاي اهل زار جزيره قشم است که بيشترين تعداد گردشگر براي تماشاي اين مراسم را به خليج فارس ميبرد.
در برابر بادها
در برابر بادها؛ با صداي دمام و بوي کُندر. اين آغاز مراسمي است که از نگاه بسياري در حوزه «موسيقي درماني» و «گياه درماني» قرار ميگيرد و به آن «زار» ميگويند. مراسمي که ميخواهد ارواح خبيثه را از تن و جان بيماري زار و نزار بيرون بکشاند. نوعي «موسيقي درماني» بومي سواحل و جزاير جنوب ايران؛ از خوزستان تا سيستان و بلوچستان. در اين ميان هرمزگان و بوشهر را هم دربرميگيرد. «زار» را رهاورد حضور بردگان و سياهپوستان آفريقايي در ايران ميدانند؛ هرچند حالا رنگ بومي ايراني هم به خود گرفته است. «سعيد بينياز»؛ کارشناس ارشد روانشناسي باليني در جايي «زار» (ZAR)تنها کلمه فارسي دانسته که به سيستم طبقهبندي اختلالات رواني انجمن روانپزشکي آمريکا (DSM) راه يافته است: «اين طبقهبندي که مرجع روانشناسان و روانپزشکان دنياست هرچند سال بهروز ميشود و در آخرين ويراستهايش در طبقهاي بهنام «بيماريهاي وابسته به فرهنگ» عنوان زار را هم افزوده است.» با اين وجود تعداد ايرانياني که «زار» را ميشناسند؛ زياد نيست. اين مساله به مناطق شمالي يا شرقي و غربي کشور هم محدود نميشود. «مجتبي گهستوني» فعال حوزه محيطزيست و ميراث فرهنگي خوزستان، «زار» را حتي در خوزستان هم ناشناخته ميداند. در حالي که او اعتقاد دارد «زار» ميتواند به يک جاذبه گردشگري در استانهاي جنوبي تبديل شود، بسياري با او هم عقيدهاند؛ کساني که يک جاي خالي را نشان ميدهند؛ جاي خالي «مردمشناسي» در گردشگري. گهستوني کساني که اين مراسم را برگزار ميکنند «مادرزار» و «بابازار» معرفي ميکند. آنها خود نيز به بادها مبتلا شده و از آن رسته و جسته و به اين مقام رسيدهاند. اجراي اين مراسم که حالا به تالار شهرهاي بزرگي چون تهران و شيراز هم در غالب «نمايشنامه»ها و «تئاتر»ها کشانده شده در خوزستان به «خرمشهر» و «آبادان» محدود ميشود. «نسرين جودکي» کارشناس مردمشناسي، زار را سوغات زنگبارهاي خسته «حبشه» ميداند که ديرگاهي است در اين دو شهر زيستهاند و دل بستهاند به اروندکنار و کارون. زار هنوز هم در مصر و حبشه با نام «شيخه» يا «عارفه البکا» برگزار ميشود. به گفته جودکي رنگ و بوي فرهنگ زنگبارها در خانههاي آبادان جلوهگر است. هر چهارشنبه از غروب تا طلوع خورشيد «مامازارها» و «بابازارها» براي آرامش مرکبهاي اين بادهاي خشمگين دهل و دمام مينوازند و «قصيد» ميخوانند، در جايي که بوي عود و قهوه عربي فضا را پر ميکند. اين مراسم البته مخالفاني هم دارد. گهستوني يک دليل بياعتنايي به اين مراسم قديمي در استان خوزستان را؛ سواستفاده کساني ميداند که بابازار و مامازار واقعي نيستند و فقط به دنبال منافع مالي هستند. زار براي اينکه از جلد «زارگرفته »بيرون بيايد؛ خلعتي ميخواهد. خلخالي، انگشتري، قطعه طلايي و يا پيراهني ابريشمي. اهل باد اعتقاد دارند که «زار» پس از برآورده شدن همه خواستههايش، بيمار را رها ميكند.
در تسخير بادها
«غلامحسين ساعدي» به احتمال قوي نخستين کسي است که با قلمي موشکافانه «زار» را در کتابي به نام «اهل هوا» مکتوب ميکند. ساحلنشينان معتقد به اين آئين، ارواح و اجنه را باد ميپندارند و معتقدند که هر بادى جنى دارد که با آن به درون جسم آدمىزادگان مى رود و آنها را تسخير و هوايى مىکند.
«محمدتقي مسعوديه» هم در كتاب «سازهاي ايراني» درباره مراسم زار مينويسد: «زار» از جمله اجنه يا ارواح خبيثهاي است كه به بدن شخص رسوخ ميكند و او را دچار اختلالات روحي- رواني ميكند. به اين اجنه يا ارواح پليد «باد» نيز ميگويند. زارها يا بادها با توجه به شدت و ضعف خطرشان، از تنوع زيادي برخوردارند. دراين مراسم تنها با استفاده از موسيقي و رقص است كه بيمار بهبود پيدا ميكند؛ از اينرو مراسم زار را ميتوان نوعي موزيكوتراپي بهشمار آورد.
«محمدرضا درويش» در کتاب «مقدمهاي بر شناخت موسيقي نوحي ايران» درباره موسيقي زار در آبادان ميگويد: «شعرها و آوازهاي تمام بادها به زبان عربي است اما محتوي موسيقي زار آفريقايي است. سازهايي که در مراسم زار نواخته ميشود «دمام» يا «ابوسعين» (به معني دوطرفه) لسا که گاه به آن طبل ميگويند. دف که به آن «طار» ميگويند ( به معني پرنده) وگاه از «زنجاري» که همان دايره زنگي است نيز استفاده ميشود.» البته اين خبر هم شنيده ميشود که در برخي استانها در اين مراسم اشعار مولوي و حافظ هم خوانده ميشود؛ هرچند يک خواننده محلي اين مساله را تکذيب ميکند.
«آکا صفوي » خواننده محلي بوشهر که تمام آوازهاي زار را خوانده، درباره اين مراسم ميگويد: «اين مراسم در جزير «خارک» و يا «بوشهر» سالي يکبار انجام ميشود.» به گفته او به بيمار يا مريض «زار» يا «ليوا» ميگويند. آنطور که او توضيح ميدهد: «ليوا» در لهجه بوشهريها از «ليوه» به معناي «ديوانه» ميآيد. او از «محسن شريفيان» خواننده نام ميبرد که موسيقيهاي اهل زار را در کاستي به نام «دينگو مارو» جمعآوري کرده است. شريفيان کتابي نيز درباره «زار» دارد که از کساني که اين مراسم را برگزار ميکنند به نام «اهل زمين» ياد ميکند. البته او تنهاکسي نيست که کاستي از موسيقي اهل زار به اين نام دارد. در خوزستان هم چنين کاستي با ريتمي آرامتر تهيه شده است. به گفته صفوي آوازهايي که در اين مراسم خوانده ميشود، معناي خاصي ندارد: «حتي خواننده هم چيز از آنها نميداند و تنها به عنوان آوازهاي پر رمز و راز از آنها ياد ميکند.» او اين آوازها را آفريقايي-هندي ميداند. صفوي محل زندگي و مراقبه اهل زمين را درخت «ليل» ميداند. گردشگران درخت ليل را بيشتر به نام درخت «معابد» ميشناسند.
صفوي يکي از سازهاي مهم مراسم زار در بوشهر را «شيخ فرج و بچههاش» معرفي ميکند. به گفته صفوي اين ساز براي معتقدان بسيار مقدس است: «آنقدر که وقتي به آن ميرسند، ساز را ميبوسند و روي قلباش ميگذارند.» اينکه چرا اين ساز در ميان بوشهری ها و «اهل زمين» يا «اهل هوا» به اين نام معروف شده؟ به گفته او به شخصيت شيخ فرج که بوميها از او به نام «شيخ فري» ياد ميکنند، برميگردد: «ظاهرا يکي از مشايخ بزرگ بوده است.» او درباره تفاوت ساز «شيخ فرج و بچههاش» با ساير دمامها هم ميگويد:«مثل دمامي است که يک طرفش خالي است. با چوب سفت يا کوک ميشود.» به گفته صفوي افرادي که به اين مراسم و آئين اعتقاد دارند، توانستهاند از امراض روحي که به آن مبتلا شدهاند، نجات يابند.
بازي با بادهاي مرموز
جنوبيها به اين مراسم «بازي» ميگويند. بازي که با طنين صداي دهل و دمام در کوچهها شروع ميشود تا مردان و زنان سفيدپوش «اهل هوا» جمع شوند و به محلي بروند که بابازار يا مامازار در حال درمان کسي است که «بادزار» زير جلدش رفته است.
تمام باباها و ماماهاي اهل هوا، سياهپوست هستند. «غلامحسن ساعدي» مينويسد: «اهل هوا کساني هستند که گرفتار يکي از بادها شدهاند و بادها قواي مرموز و جادويي را گويند که همهجا بر نوع بشر مسلط هستند. هيچکس را قدرت مقابله با آنها نيست و آدميزاده در مقابلشان راهي جز قرباني دادن و تسليم شدن ندارد. بادها همچون آدميان مهربان يا بيرحم، کور يا بينا، کافر يا مسلمانند. وقتي کسي گرفتار يکي از بادهاي مرموز شد، بايد پيش بابا يا ماماي زار برود تا طي مجالس و مراسمي خاص باد را از تن بيمار خارج کنند. بعد از شفا و بيرون رفتن باد از تن بيمار، آن شخص در جرگۀ اهل هوا درميآيد.» بابا و مامازارها معتقدند، اشخاصي که مبتلا به مرض سردرد، چشم درد يا دلدرد ميشوند و از طريق توصيههاي پزشک بهبود نمييابند، يا دواي خانگي مصرف ميکنند و درمان نميشوند، براي درمان بايد به نزد آنها بروند. اين مراسم درجزيرۀ قشم و بندرلنگه هم معمولاً در شبهاي چهارشنبه انجام ميشود. در برخي مناطق کسي «زار» از جلدش بيرون نميآيد را «تهرن»ميکنند. يعني از آبادي دورش نگاه ميدارند و براي هميشه طردش ميکنند. براي اينکه زار از بدن بيمار بيرون بيايد، بايد بيمار خون يک قرباني (بز) را بنوشد.
البته روايتها در شهرها و استانهاي جنوبي رنگارنگ و مختلف است. مثلا در برخي نقاط بابازار يا ماما زار از قبل «دهل»هاي کوچک و بزرگ و ني «خيزران» و ضمادي که به «هفت گياه بيخار» و «خاک هفتمسير» آغشته است را آماده کرده و به بدن «زارزده» ميمالند. انگشتان بزرگ پاي زار گرفته را با طنابي از موي بز بههم بسته تا قدرت «باد» را کم کند. جنوبيها «زار» را بيماري فقرا و ضعفا ميدانند، چرا اين باد ناموفق فقط به سمت آنها ميآيد!
«ناصر تقوايي» کارگردان فيلم ماندگار «دايي جان ناپلئون» از جمله هنرمندان و خالقاني است که به سراغ زار رفته است. او در فيلم «کشتي يوناني» -از سري فيلمهاي جزيره کيش- سير تا پياز زار را در قالب يک فيلم به نمايش ميگذارد. برخي بازي «حسين پناهي» در اين فيلم را در نقش شوهر زن زار گرفته، از نقاط قوت فيلم ميدانند.