سپند اميرسليماني در گفتوگو با صنعت و توريسم:
سفر را براي استراحت دوست دارم
سپند اميرسليماني را جمعه شبها در سريال معماي شاه در نقش جواني اسدالله علم ميبينيم. او فرزند سعيد اميرسليماني و برادر کمند اميرسليماني است.
من يک مستاجرم، شبهاي برره، مرد دوهزارچهره، خوشنشينها، مسير انحرافي، شبي از شبها، نرگس، پاورچين، آسمان هميشه ابري نيست، کلاهپهلوي، تبريز در مه، خروس و در حاشيه سريالهايي هستند که در کارنامه اميرسليماني بهچشم ميخورد.
با اين بازيگر درباره سفر رفتن سخن گفتيم.
آقاي امير سليماني چقدر اهل سفر کردن، هستيد؟
بسيار سفر کردن را دوست دارم. هم سفر داخلي و هم سفر خارجي. حتي بسياري از اوقات آنقدر که سفر داخلي حالم را خوب ميکند، سفر خارجي حالم را خوب نميکند.
در حال حاضر که با خانواده سفر ميکنم اما در گذشته ترجيحم تنها سفر کردن بود. واقعا بيشتر سفر ميروم که استراحت کنم. مثلا در سفري اطراف هتل محل اقامتم چهار مرکز خرید بود، اما واقعا من به آن مراکز خريد سر نزدم چون ترجيحم اين بود که استراحت کنم.
بهترين سفري که در ايران داشتهايد، به کدام شهر يا منطقه بود؟
بسياري از شهرهاي ايران را ديدهام و تقريبا ميتوانم بگويم تمام ايران را رفتهام و به همين دليل ترجيح ميدهم در سفرهاي کاري به کار فکر کنم چون بسياري از مناطق ايران را ديدهام مگر اينکه آن سفر کاري در منطقه جديدي باشد، البته همهجاي ايران تماشايي است اما به نظرم شمال و شيراز بيشتر خوش ميگذرد. شيراز اماکن ديدني بسياري دارد و حتما بايد به شهر سفر کرد. چندينبار شيراز رفتهام اما هنوز هربار که به شيراز ميروم، متوجه ميشوم، برخي منطاقش را نديدهام.
ما در کشورمان جاذبههاي گردشگري بسياري داريم که متأسفانه در بين برخي از مردم فرهنگ استفاده درست از اين جاذبههاي گردشگري وجود ندارد. نظرتان چيست؟
سؤالتان را با خاطرهاي پاسخ ميدهم. اخيرا سفري داشتم به شهري بين مشکينشهر و اردبيل. در آن شهر مکان تاريخي وجود داشت با قدمتي مربوط به ۸۰۰۰ سال قبل. در اين مکان تاريخي، کسي نگهبان بود که ميگفت وقتي توريستهاي خارجي، ميآيند به آنها ميگويم کمي جلوتر بيايد و اين محل را از نزديکتر ببينيد. آنها ميگويند خير، بايد دو تا سه متر فاصله داشته باشيم اما همين که سرم را ميچرخانم ميبينم که چند هموطن ايراني بالاي ديوار در حال عکس گرفتن هستند. آنجا چند مجسمه از ۸۰۰۰ سال پيش است و حتي از چشمهاي مجسمه آدامس در ميآورم. اينها اصلا اتفاقات خوشايندي نيست. بايد بدانيم تا خودمان را دوست نداشته باشيم، نميتوانيم بقيه را دوست داشته باشيم اما يک مشکل بزرگ پيدا کردهايم. خيلي خودمان را دوست داريم و انگار که از آن طرف بوم افتادهايم. همين باعث ميشود به افراد از خود متشکري تبديل شويم که به چيزهاي ديگر فکر نميکنيم. اين فرهنگ را بايد از نو ساخت. فقط هم به محيطزيست و گردشگري مربوط نيست. شما فضاي مجازي را ببينيد. در صفحه يک جانباز فقط صرف اينکه طرفدار يک تيم فوتبال است، کامنت ناسزا ديدهام. اين اصلا نشانه خوبي نيست و واقعا نياز به فرهنگسازي اصولي در اين راستا داريم.
براي فرهنگسازي از الان بايد از کودکان شروع کنيم. از بچههاي دو يا سه ساله، تا بتوانيم در دهه آينده اثرات مثبت اين فرهنگسازي را ببينیم.
اساسا سفر چه چيزي براي شما به ارمغان ميآورد؟
سفر آرامش انسان را زياد ميکند. اگر در هر سفر، اطرافمان را به خوبي ببينيم و دقت کنيم، تجربهمان در زندگي زياد ميشود.
من در شبکه آموزش آيتمي در برنامه صبحي ديگر دارم که به موضوع سفر ميپردازد و اينکه اگر فردي تاريخچه جايي که ميخواهد برود را بداند، بسيار خوب است. انسان بايد بداند هدفش از سفر چيست.
مثلا در يکي از سفرهايم با پيرمردي آشنا شدم که در طول سفر به شيراز به نوهاش از حافظ گفت و حتي اين کودک از حافظ شعر حفظ کرده بود. اين بسيار موضوع مهمي است که اگر جدي بگيريم، حتما ميتوانيم از سفرهايمان لذت بيشتري ببريم.
براي اينکه اشاره کردم بايد از سفرمان هدف داشته باشيم، مثال دارم. بسياري از مسايل به حال و احوال انسان بستگي دارد. من عاشق درياي خزر هستم. طبيعتا اگر بخواهم دريا ببينم، به نظرم بهترين گزينه درياي خزر است يا اگر بخواهيم يک برج ببينم، ايتاليا را انتخاب ميکنم.
شما در ابتداي صحبتهايتان اشاره کرديد به اينکه در برخي موارد آنقدر که از سفرهاي داخلي حس خوبي ميگيريد، از سفرهاي خارجي حس خوبي نميگيريد. اين موضوع را ميتوان به يک مسئلهاي که اين روزها در جامعه ما رواج پيدا کرده است، تعمیم داد. موضوع اين است که مردم ما در بسياري اوقات ترجيح ميدهند براي سفرهاي خارجي هزينه کنند در حالي که بسياري از مناطق کشور خودمان را نديدهاند. نظرتان چيست؟
اين موضوع بسيار سليقهاي است. نميتوان به همه مردم گفت، اول کشور خودتان را ببينيد و بعد کشورهاي ديگر را. مثلا من هيچوقت علاقه نداشته و ندارم به ترکيه سفر کنم. واقعا ترکيه برايم جذابيت ندارد. هرکسي بايد شرايطش را بسنجد و بداند سليقهاش چيست و بر آن اساس انتخاب کند اما پيشنهادي دارم. مثلا فردي را ميشناسم که بارها و بارها به ترکيه سفر کرده است، من پيشنهاد ميکنم فردي که بهخاطر سفر هزينه ميکند، براي تنوع هم که شده، مقصدش را عوض کند و به منطق جديدي سفر کند.
براي سؤال پاياني ميخواهم بدانم آيا کار جديدي داريد؟
خير فعلاً مشغول کار جديدي نيستم.