تاریخ : جمعه, ۱۵ تیر , ۱۴۰۳ 29 ذو الحجة 1445 Friday, 5 July , 2024
4

سفر به هزارتوي تاريخ در غار ميرملاس کوهدشت

  • کد خبر : 49519
  • 02 فوریه 2019 - 13:18
سفر به هزارتوي تاريخ در غار ميرملاس کوهدشت

سفر به هزارتوي تاريخ در غار ميرملاس کوهدشت «آلتاميرا»ي لرستان از پرده اکران افتاد «ميرملاس» لرستان را همتاي غار «آلتاميرا»ي اسپانيا مي‌دانند اما يکي زير يادگاري‌نويسي‌ها و در رهگذر باد و باران هزار زخم برداشته و ديگري چشم جهانيان را از نگاه «هاليوود» به خود خيره کرده ست. غار ميرملاس در کوهدشت لرستان شهرتي ۱۲ […]

سفر به هزارتوي تاريخ در غار ميرملاس کوهدشت

«آلتاميرا»ي لرستان از پرده اکران افتاد

«ميرملاس» لرستان را همتاي غار «آلتاميرا»ي اسپانيا مي‌دانند اما يکي زير يادگاري‌نويسي‌ها و در رهگذر باد و باران هزار زخم برداشته و ديگري چشم جهانيان را از نگاه «هاليوود» به خود خيره کرده ست. غار ميرملاس در کوهدشت لرستان شهرتي ۱۲ هزار ساله دارد به روزگاري که هنوز خط اختراع نشده و آدم‌ها حرف‌هاي خود را نقاشي مي‌کردند. حرف‌هايي که زير رنگ‌افشانه‌ها گم شده و بخشي از آن نابود شده است. «مک بورني» استاد دانشگاه «کمبريج» اعتقاد دارد که هنر همين مردم(ميرملاس) در ‌‌‌نهايت به ماندگاري «برنز لرستان» در جهان منجر مي‌شود. «گريشمن» هيچ غار ديگري را در ايران و افغانستان مشابه غارهاي لرستان نمي‌داند و «ماري ليزلوژن» بلژيکي، متخصص هنرهاي صخره‌اي اعتقاد دارد که هيچ نمونه‌اي از اين غارها در اروپا ديده نشده است. او همين دليل را کافي و وافي مي‌داند تا غارهاي لرستان را روي چشم نگهداري کنند! اما تاريخ آنها به ايران که مي‌رسد از چشم مي‌افتد! غارهاي لرستان درحالي به حال خود رها شده‌اند که اسپانيايي‌ها علاوه بر اينکه چهار چشمي به حفاظت از آلتاميرا پرداخته؛ درآمد زيادي از رهگذر گردشگر کسب مي‌کنند، هاليوود را هم به خدمت گرفته‌اند تا غار را با فيلم سينمايي «آلتاميرا» يکبار ديگر به جهان معرفي کنند!

طنين سنگ

سنگ‌ها در غار ميرملاس کوهدشت به‌صدا درمي‌آيند، صدايي از قعر تاريخ. تاريخي از هزاره‌هاي دور، صدايي که کتاب‌ها و مقالات زيادي درباره آن نوشته شده اما هيچ‌کس راز مگوي آن را به تمامي نمي‌داند. رازهاي مگويي که گريشمن باستان شناس فرانسوي را هم به منطقه کوهدشت لرستان مي‌کشاند. او غارهاي لرستان را بسيار پر اهميت مي‌داند. نقاشي‌هاي منحصر به‌فردی که نه خود نمونه آن را در کوه‌هاي بختياري يافت نه پروفسور کن (coon) در بيستون، البرز و کوه‌هاي خراسان به آن رسيد و بررسي محققان آمريکايي در افغانستان هم بي‌نتيجه بود. «گريشمن» مي‌گويد: «کشف نقاشي‌ها در يک غار لرستان مطلب حائز اهميتي است، طي تمام تجسس‌هايي که دربارة کاوش‌هاي مربوط به غارهاي ميهن شما انجام يافته، اعم از آنچه اين‌جانب در کوه‌هاي «بختياري» به عمل آورده‌ام و يا آنچه پروفسور «کون»(coon) در «بيستون»، «البرز» و کوه‌هاي «خراسان» معمول داشته ‌است، همچنين آنچه به وسيله دانشمندان آمريکايي در افغانستان صورت پذيرفته، در هيچ‌جا نقاشي‌هايي روي بدنه سنگ کوهستان ديده نشده‌ و از اينجا اهميت موضوع به خوبي روشن مي‌شود.» نقاشي‌هايي که آنقدر ادامه مي‌يابد تا دوره‌اي به نام «برنز لرستان» را به ادوار تاريخي جهان اضافه مي‌کند.

سفر به دوره غارنشيني

سفر به ميرملاس، سفر به دوره «شکارگري» و «غارنشيني» است. آن زمان که انسان هنوز به کشت و کار مشغول نشده بود. البته درباره قدمت اين غار، اختلاف نظر وجود دارد و تاريخ آن از ۴ هزار سال آغاز مي‌شود و به ۱۲هزار سال مي‌رسد. براي مثال مک‌بورني استاد دانشگاه «کمبريج» تاريخ آن را ۴ هزار ساله مي‌داند، اما کار‌شناسان ميراث فرهنگي، صنايع‌دستي و گردشگري بر ۱۲هزار سال قدمت، توافق دارند. رنگين‌نگاره‌هاي ميرملاس بر سينه کوه «سرسرخين» حک شده‌ و در ۳۰ کيلومتري شهرستان «کوهدشت» قرار دارند.

صداي رزم و بزم

نقاشي‌ها بر ديواره‌هاي جنوبي و شمالي ميرملاس غوغا مي‌کند، پرده‌اي رنگين از شکار و سوارکاري. اينجا بدوي‌ترين دوره زندگي آدمي به تصوير کشيده شده است. زماني که انسان براي در امان ماندن از خطرات، زندگي را به غار‌ها مي‌بُرد و در پناه‌ غار‌ها به کمين حيوانات مي‌نشست و صيدشان مي‌کرد تا زنده بماند. بنابراين به ميرملاس که نزديک مي‌شوي، مواظب باش، شکار صيادي که به کمين «حيواني» نشسته است، نشوي. سواران و شکارچياني که همگي نيم‌رخ هستند.

گونه‌هاي حيواني اينجا را مي‌توان از روي نقاشي‌ها حدس است. حيواناتي چون گوزن، گاو، گرگ و روباه. عصر، عصر شکار و تيراندازي بوده و نمي‌توان شيهه اسب‌هايي که بر کمرکش سرسرخين مي‌تازند را نشنید و شکارگر ماهر روي زين آنها را نديد. مي‌گويند رنگ، براي نخستين‌بار توسط لرستاني‌ها روي غار‌ها و سنگ‌ها جاودانه ‌شد، رنگ‌هاي قرمز، قهوه‌اي، سياه و زرد.

گذر از بلوط‌ها

مسير رسيدن به اين «بوم‌سنگ»، مسيري پر از هيجان و اتفاق است که براي رسيدن به آن‌ بايد ۵۰۰ متر از زمين ارتفاع بگيري و از ميان درختان به‌هم فشرده بلوط بگذري و شيب‌هاي تند و طولاني را پشت‌سر بگذاري. نقاشي سنگي بيش از ۲۰۰متر طول دارد، البته در جنوب‌غربي غار هم يک بوم کوچک ديگر وجود دارد. رنگين‌نگاره‌اي تک، که رنگ آن قهوه‌اي تيره و ارتفاع آن از کف ايوان از ۳ تا ۹متر متفاوت است.

کسي به استقبالت مي‌آيد!

از سمت راست که وارد تابلوي نقاشي مي‌شوي با کسي روبه‌رو مي‌شوي که دستانش را به نشانه اقتدار برکمر زده يا شايد به نشانه احترام (نيايش) بر سينه گذاشته است. در سمت چپ‌اش سوارکار ماهري ديده مي‌شود لابد مي‌خواهد بداند که چه کسي به حريم آنها وارد شده است. کسي چه مي‌داند! اگر دقت کني پشت سر اين فرد يک نماد سه شاخه که شاخه‌هاي آن به‌طور افقي رو به چپ قرار دارد، هم ديده مي‌شود. حيواني نيز در صحنه وجود دارد که ظاهري شبيه به گرگ دارد و نسبت به ديگر نقوش بوم‌سنگ، پررنگ‌تر است. اگر بتواني از دست گرگ‌‌‌ رها شوي، به يک بزکوهي مي‌رسي که بي‌توجه به همه آنچه در حال وقوع است، مي‌چرد. بزکوهي که خود خوراک انسان «عصر نوسنگي» مي‌شده است. آخرين نقش‌ها در اين مجموعه، يک بزکوهي و دو نقش نامشخص است که توسط مردم با افشانه روي آنها، يک بزکوهي بزرگ کشيده‌ شده است!

چند صحنه جنگ‌آوري!

صداي شيهه اسبي تو را به سمت غربي غار مي‌کشاند. لابد مي‌خواهي بداني که چه خبر است. آرام‌ آرام، نزديک مي‌شوي تا نبرد يک سوارکار را با حيواني عجيب به نظاره بنشيني، درحالي که اسبش روي دو پاي عقب ايستاده و در بين آنها يک بزکوهي نيز ديده مي‌شود. بز کوهي، تصوير مشترکي است که در ميان نقوش بازمانده از دوره‌هاي تاريخي و پيش از تاريخ زياد ديده مي‌شود. اگر دقت کني يک نقش بسيار کمرنگ ديگر را که زرد شده، در چند قدمي اين رزم تماشايي مي‌بيني. تمام آنچه را که ديدي در ۵ رديف، با رنگ‌هاي قرمز، سياه و يکي هم زرد کمرنگ، نقاشي کرده‌اند. مي‌گويند انسان نخستين، به اين حقيقت دست يافته بود که مي‌تواند با ترکيب موادي مانند تنه درخت و شاخه‌هاي سوخته، شيره گياهان و درختان، چربي‌هاي حيواني، خاک رس و آب، رنگ ايجاد کرده و با آن بر ديواره‌هاي سنگي، نقاشي‌هاي پايدار و بادوامي ترسيم کند.

رنگين‌نگاره‌هاي هوميان

در کوهدشت علاوه بر سنگ‌نگاره‌هاي ميرملاس، غار ديگري هم وجود دارد که از ارزش و شهرت جهاني برخوردار است. غار «هوميان» با فاصله‌اي اندک، بالا‌تر از ميرملاس قرار دارد درست در محلي که مي‌توان دشت سبز هوميان را به تماشا نشست. در اين غار نيز همانند ديواره ميرملاس، تصاويري از شکار و تيراندازي سواراني که کمان در دست، ‌بز وحشي يا گوزني را نشانه رفته‌اند، وجود دارد که در روزگاري بسيار ديرين به دست مردماني غارنشين با رنگ‌هايي ماندگار رسم شده است.

يادگاري‌نويسي روي يادگاري

نمونه‌هاي همتراز ميرملاس، «هميان» و «دوشه» را مي‌توان در «آلتاميرا» اسپانيا و «لاسکو» در فرانسه ديد، با اين تفاوت که نقاشي‌هاي اين دو کشور در دوره‌هاي اخير کشيده شده‌اند. گريشمن هم نقاشي معاصر اسپانيا را مشابه نقاشي ميرملاس مي‌داند.

ولي برخلاف نقاشي‌هاي ميرملاس، نقاشي‌هاي موجود در اين کشور‌ها، چنان دقيق محافظت مي‌شوند که انگار تنها سرمايه ملي آن کشور‌هاست. علاوه بر آن، وجود اين سنگ‌نگاره‌ها گردشگران زيادي را به اين دو کشور کشانده است. با اين وجود فرانسه بعد از مدتي به‌طور رسمي، در ورودي غار را به روي توريست‌ها و گردشگران علاقه‌مند به تاريخ بست. اين کشور، احساس خطر کرده بود. مسئولان آن رسماً اعلام کردند، چون جريان هواي بيرون غار با داخل آن يکي نيست و «پديده هوازدگي» باعث صدمه زدن به نقاشي‌ها مي‌شود، قصد دارند جريان هواي بيرون و داخل غار را تنظيم کنند و تا آن روز، در غار به روي گردشگران بسته مي‌ماند.

اما در اين‌سوي ماجرا و در ميرملاس، سازمان ميراث فرهنگي، صنايع‌دستي و گردشگري نه نگهباني بر آنها گمارد و نه مانند کشور «اسپانيا» آنها را در پناه يک محفظه شيشه‌اي قرارداد تا از گذر هر باد و رهگذري، گزند و آسيبي به آنها نرسد. نامهرباني‌ها آنقدر پيش رفت تا رنگين‌نگاره‌هاي باستاني، زير «يادگاري‌نويسي» رهگذران گم شد. شماري سودجو نيز با منفجرکردن سنگ‌هاي اطراف آن، زخم‌هاي لاعلاجي را بر صورت صخره‌اي ميرملاس پاشيده‌اند. غاري که نه جاده‌اي دسترسي دارد و نه تابلويي که گردشگران منطقه را از سرگرداني نجات دهد. اين در حالي است «يونسکو» شعاري جهاني براي حفاظت از داشته‌هاي تاريخ بشري دارد که مي‌گويد: «هرگز آنها را لمس يا خيس نکنيد، چون بسيار ضربه پذيرند. هرگز روي آنها اثر نگذاريد و چيزي اضافه نکنيد و يا روي آنها راه نرويد و‌‌ همان‌طور که هستند بگذاريد بمانند و فقط از آنها عکس بگيريد». ميرملاسي‌هاي غارنشين در حالي از اسب افتاده‌اند که نقاشي‌هاي آن «مک بورني» استاد دانشگاه «کمبريج» را به اين نتيجه ‌رسانده که هنر «اسب‌سواري»، نخستين‌بار به‌وسيله ايرانيان و مقارن با تاريخ ياد شده در اين منطقه معرفي شده‌است. «ماري ليزلوژن» بلژيکي، متخصص هنرهاي صخره‌اي نيز در مورد نقوش پناگاه ميرملاس مي‌گويد: «اين نقوش بسيار بي‌نظير هستند و مانند اين‌ها را در اروپا نداريم، بنابراين مهم است که حفاظت شوند.»

مطالب دیگر در حوزه تاریخی را درتوریسم پرس دنبال کنید.

لینک کوتاه : https://sanattourism.ir/?p=49519

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.