تاریخ : پنج شنبه, ۱۴ تیر , ۱۴۰۳ 28 ذو الحجة 1445 Thursday, 4 July , 2024
7

سفرنامه لايارد، سر اوستن هنري لايارد

  • کد خبر : 50284
  • 07 مارس 2019 - 9:49
سفرنامه لايارد، سر اوستن هنري لايارد

سفرنامه لايارد، سر اوستن هنري لايارد این متن ترجمه سفرنامه يكي از ديپلمات‌هاي معروف انگليسي به‌نام«سر اوستن هنري لايارد» است … اين يادداشت‌ها… مربوط به مسافرت وي در خلال سال‌هاي ۴۲-۱۸۴۰ ميلادي به ايران است. لايارد اوضاع سياسي و اقتصادي و اداري و همچنين سيستم و نظام مالياتي كشور و رابطه مردم با حكومت و […]

سفرنامه لايارد، سر اوستن هنري لايارد

این متن ترجمه سفرنامه يكي از ديپلمات‌هاي معروف انگليسي به‌نام«سر اوستن هنري لايارد» است … اين يادداشت‌ها… مربوط به مسافرت وي در خلال سال‌هاي ۴۲-۱۸۴۰ ميلادي به ايران است.

لايارد اوضاع سياسي و اقتصادي و اداري و همچنين سيستم و نظام مالياتي كشور و رابطه مردم با حكومت و فشار بي‌رويه حكام دولتي برسكنه محلي و حتي وضعيت معيشتي، آداب و رسوم و سنن محلي و عقايد مذهبي باورهاي ملي بخشي از مردم كشور ما را با دقت و ظرافتي خاص شرح مي‌دهد.

لايارد بين سال‌هاي ۱۸۴۲-۱۸۴۰ /م. در جنوب ايران مشغول يك سلسله فعاليت‌هاي سياسي بود و چندين‌بار از خوزستان به بغداد و از بغداد به خوزستان مسافرت كرد و در قيام بختياري و شوش محمد‌تقي‌خان، حضور داشت و اولين كسي بود كه طرح كشتيراني در كارون را به دولت انگليس پيشنهاد كرد كه يكبار در معيت ناوبان سلبي با كشتي آشور از طريق رودخانه كارون خود را به شوشتر رسانيد و اطلاعات موردنياز را راجع‌به نحوه كشتيراني در اين رودخانه در اختيار كلنل تايلور، كنسول انگليس در بغداد نهاد.

در ميان حاضرين سيدخويش قيافه و بلند‌قدي كه ريش سياهش تا حد كمر مي‌رسيد و اهل شوشتر بود، ديده مي‌شد. شهرت داشت او طبيب حاذقي است و به همین منظور هم به قلعه‌تل دعوت شده بود تا طفل بيمار محمدتقي‌خان را معالجه كند.

پس از پنج روز مسافرت، بعدازظهر روز پنجم وارد شوشتر شديم، اسفنديار و همراهان از ترس معتمد وارد شهر نشدند و در قريه بليتي در كنار رودخانه گرگر اقامت نمودند. من به اتفاق دو طفل و مستخدم‌شان وارد شوشتر شده و معتمد را در يك قلعه مستحكم كه روي يك صخره بزرگ در كنار رود كارون (قلعه سلاسل) بود، ملاقت كردم.

شوشتر روزگاري شهري بزرگ و داراي مردمي ثروتمند با عماراتي بزرگ و مجلل بود، ليكن جمعيت شهر در اثر شيوع بيماري طاعون و سوء‌سلوك حكام وقت به‌تدريج رو به كاهش نهاد. هم‌اكنون جمعيت قليلي در اين شهر سكونت دارند و بيشتر ابنيه و عمارات قديمي مخروبه و خالي از سكنه مي‌باشد به‌طوري‌كه شنيدم در خلال سال‌هاي۱۸۳۲-۱۸۳۱ در حدود بيست هزار تن جمعيت اين شهر در اثر ابتلا به بيماري طاعون درگذشته‌اند. شوشتر در ميان دو شعبه از رودخانه (قابل كشتيراني) كارون قرار گرفته كه يك رشته آن رودخانه اصلي كارون و ديگري يك كانل بسيار قديمي موسوم به گرگر است. اين رودخانه از ميان كوهستان‌هایي سرچشمه مي‌گيرد كه شاهراه خوزستان به اصفهان و مناطق مركزي ايران از دامنه‌هاي آن مي‌گذرد و شوشتر با داشتن چنين خطوط ارتباطي يكي از شهرهاي مهم تجاري و بازرگاني ايران به‌شمار مي‌آيد. بيشتر خانه‌ها از سنگ بنا شده و بعضي از آنها بسيار قشنگ و سبك ايراني تزيين شده و اغلب هم داراي سرداب‌هاي بزرگي بودند كه به‌زبان محلي آنها را «شوادان» مي‌گويند. اين سرداب‌ها را در ميان صخره‌هاي بسيار محكم حفر مي‌كنند و اهالي شهر در تابستان و ايامي كه هوا گرم مي‌شود از آنها استفاده مي‌نمايند. هواي شوشتر تا اندازه‌اي سالم و آبش از بهترين آب‌هاي قابل شرب است.

مسافت بین شوشتر تا اهواز در حدود چهل تا پنجاه مايل است، اين قايق كوچك و بدون عرشه در پنج مايلي شوشتر در قريه حسين‌آباد در كنار رودخانه لنگر انداخته بود، اين قايق متعلق به عربي از اهالي اهواز بود كه جهت حمل هيزم بين شوشتر و اهواز از آن استفاده مي‌كرد. قايق كوچك و در عين حال بسيار كثيف بود. چند نفر مسافر نيز درون قايق ديده مي‌شدند، با زحمت جائي در گوشه آن پيدا كردم و قالي خود را گستردم. مسافرين عبارت بودند از دونفر بختياري، دونفر شوشتري و چند نفر درويش كه بعضي از آنان همسفران قبلي‌ام بودند. عده‌اي از اينان زوار كربلا بودند و قصد داشتند پس از ورود به اهواز از طريق عبور از شط‌العرب خود را به بصره برسانند و از آنجا عازم عتبات مقدسه شوند.

بيشتر اوقاتم را با سيد‌ابوالحسن به‌سر مي‌بردم و بعضي از روزها هم همراهش به ملاقات عده‌ای از محترمين شوشتر كه همه از سادات بودند، مي‌رفتم. آنان با مهرباني و صميميت با من برخورد مي‌كردند و اطلاعات موردنيازم را درباره شوشتر و ديگر مناطق آن سامان در اختيارم مي‌گذاشتند.

بعدازظهر همان روز با ميزبان متواضع خود خداحافظي نمودم و بدون اينكه وارد شهر شوم به‌سوي شوشتر حركت نمودم. عصر آن روز به يك ده تقريبا خالي از سكنه رسيدم و به‌زحمت قدري عليق براي اسبم پيدا نمودم. تمام اهالي روستاهاي بين راه از جور و ستم حكام ايراني خانه‌هاي خود را ترك نموده بودند. عصر روز بعد وارد شوشتر شدم و بلادرنگ به‌خانه ابوالحسن رفتم. او باهمان مهرباني و صميميت هميشگي‌اش از من پذيرايي کرد.

محمدتقي‌خان در يكي از اتاق‌هاي تاريك قلعه زيرنظر ميرزا سلطان محمدخان يكي از سادات محترم شوشتر زنداني بود. پس از ورود به شهر با كمك يكي از دوستانم به‌نام ميرزا سلطان علي‌خان يكي از سادات با نفوذ شوشتر موفق به ملاقاتم او شدم.

مايل بودم براي بررسي و امكان ايجاد روابط تجاري و بازرگاني بين ايران و انگليس، با يكي از كشتي‌‌هاي تجاري كمپاني هندشرقي كه در آب‌هاي دجله رفت و آمد‌ می‌كردند، خود را از آبراه كارون به شوشتر برسانم و از لحاظ كشتيراني عمق و بستر اين رودخانه را مساحي نمايم.

در بالاي اهواز، تمام زمين‌هاي كنار رودخانه زير‌آب بود. كشتي به‌علت فشار رودخانه به‌كندي پيش‌مي‌رفت. يك‌بار به خاطر نبودن علامت دريائي كشتي به گل نشست، لكن دوباره به حركت ادامه اداد. پس از دو روز وارد «بند قير» شديم. بهار خوزستان غير قابل توصيف است. مناظر اطراف بسيار بديع و دلفريب بود، گل لاله همه‌جا ديده مي‌شد، گله‌هاي گاو، گوسفند، شتر و گاوميش در گوشه و در كنار به‌ چرا مشغول بودند.

نزديك غروب به هفت مايلي شوشتر رسيديم، ناگهان متوجه شديم كه «آشور»‌ از بستر اصلي رودخانه منحرف شده و در فاصله چند قدمي مجددا به گل نشسته است.

فكر كرديم كه بهترين راه آنست كه ورود خودمان را به خوانين شوشتر اطلاع دهم و از آنان براي آزاد‌سازي كشتي كمك بگيرم.

در تمام مدتي كه در شوشتر اقامت داشتم، در خانه ميرزا سلطانعلي خان به‌سر مي‌بردم و اطلاعات لازم را درباره آنها و انواع محصولات صادراتي و همچنين آداب و رسوم اجتماعي خوزستان، كسب نمودم. ابراز محبت و يكرنگي سادات و محترمين شوشتر، بيش از اندازه بود. آنان ضيافت‌هاي مجللي به افتخار ناوبان سلبي و دكتر و من برپا مي‌كردند. در يك مهماني پر هزينه‌اي كه سلطانعلي خان در ديوان‌خانه به خاطر ما برپا كرده بود، با يك نوع غذاي عجيبي از مهمانان پذيراي به‌عمل آمد. لاشه گوسفند را تماما پخته و شكمش را با كشمش و بادام و ديگر ادويه‌جات معطر پر نموده و بر روي توده‌اي از پلو گذاشته و با طرز جالبي زينت داده بودند. تعدادي پوسته نارنج را پر از كره مذاب كرده و بر روي لاشه جا‌سازي نموده و درون هر پوسته، فتيله‌اي گذاشته و مثل شمع روشن كرده بودند، آنگاه اين غذاي فوق‌العاده در يك مجمعه بسيار بزرگي كه چند نفر آنرا حمل مي‌كردند به مجلس آورده شد. ملوانان و كاركنان انگليسي آشور، آزادانه در شهر رفت و آمد مي‌كردند چون در شوشتر هيچ فرد مسيحي زندگي نمي‌كرد.

محمدتقي خان هنوز درون قلعه در زنجير بود و من اغلب با او ملاقات مي‌كردم، گاهي هم ناوبان سلبي و دكتر روز را با خود مي‌بردم. آن‌ دو تحت‌تاثير شخصيت و منش مردانه او قرار گرفتند و مجذوب و شيفته انديشه‌هاي مترقيانه‌اش در راه پيشرفت و بهبودي زندگي طوايف بختياري شدند، از همه مهمتر از بردباري و شكيبایي‌اش در مقابل مصائب و سختي‌ها غرق تعجب شدند.

ما به‌قصد عبور از رودخانه دزفول به بند قير بازگشتيم ولي به‌علت اقامت طولاني در شوشتر و اتمام فصل بارندگي، بيش از يك‌ماه بود كه سيلابي جاري نشده و در نتيجه آب رودخانه دزفول به حداقل كاهش يافت. دوباره به بند قير مراجعت نموديم، در بين راه با سه شير، كه شناكنان از عرض رودخانه عبور مي‌كردند مواجه شديم، ولي چون چندان فاصله‌اي با كشتي نداشتند، ملوانان تير به‌سوي شان شليك نمودند ولي موثر واقع نشد و توانستند به سرعت خود را به ساحل برسانند و در بيشه‌زارهاي اطراف پنهان شوند.

مطالب دیگر در حوزه گردشگری را در توریسم پرس دنبال کنید.

لینک کوتاه : https://sanattourism.ir/?p=50284

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.